نوشتن طرح کلی از زبان گریفیث طرح کلی توصیف بصری کوتاهی درباره فیلمنامه است و مانند فیلمنامه نهایی همیشه به زمان حال نوشته می شود و معمولا به استثناء بعضی کلمات کلیدی ،گفتگویی دیالوگ در آن وجود ندارد طرح کلی مانند نقشه ای از فیلمنامه است که به نویسنده و خواننده اسکلت و استخوان بندی اتفاقات هر صحنه از داستان را می گوید این طرح باید بر انگیزه ها، حرکات و واکنشهای شخصیت ها و خلاصه ای از گفتگوهای تعیین کننده و کلیدی متمرکز باشد تفاوت بین طرح ضرباهنگ و طرح گام به گام این است که طرح ضرباهنگ برخلاف طرح گام به گام شامل سرفصل صحنه ها نیست طرح ضرباهنگ جشن تولد جانی مهمانی جانی به خوبی شروع می شود اما زمانی که او مچ داگی دوست پسر خواهرش را هنگام کش رفتن بشقاب عتیقه مادرش می گیرد، همه چیز بهم میریزد جانی او را از خانه بیرون می اندازد اما خواهرش متوجه جریان می شود او از داگی طرفداری می کند جدالی آغاز می شود و جانی تصادفا بینی مارگارت را می شکند طرح گام به گام داخلی خانه جانی آشپزخان
خاطره ی تلخ در داستان؟؟ دونوع خاطره تلخ داریم یکی اینکه خاطره ای که قبلا اتفاق افتاده یعنی قبل از شروع داستان و هنوز با شروع داستان ذهن قهرمان درگیر آنست خاطره ی تلخ می تواند یکی از حریفهای درونی قهرمان باشد چرا؟ چونکه ممکنست اورا از حرکت به جلو بترساند درنوع دوم ، قهرمان هیچ خاطره ی تلخی ندارد ودرواقع در یک زندگی آرام وبدون دغدقه بسر می بردقهرمان بجای اینکه داستان را با یک چالش وضعف شروع کند آن را بایک زندگی بهشتی شروع میکند، طولی نمی کشد که زندگی آرامش، با یک حرف یا یک اتفاق بهم میریزد وبه جهنم تبدیل میشود مثل فیلم شکارچی گوزن و در سنت لوییس ملاقاتم کن نکته سعی کنید خیلی از اطلاعات قهرمان را همان ابتدا به مخاطب منتقل نکنیدجزییات خاطرات تلخ قهرمان را پنهان کنید تا درحالتی تعلیقی بیننده دنبال داستان باشد که چرا؟؟؟؟؟ گاهی خاطره تلخ در ابتدای داستان اتفاق می افتد اما مرسوم است که ایون خاطرات توسط شخص دیگری به مخاطب منتقل شود دربعضی داستانها خاطره ی تلخ درموقع مکاشفه
1 هنرداستان گویی داستان رقیب جدی برای سایر فعالیتهای ماست ، همه ی ما دوستدار داستانیم درحین اینکه کار میکنیم دوس داریم داستان هم بشنویم درحین اینکه رانندگی می کنیم دوس داریم درحین اینکه میخواهیم بخوابیم یک سررشته از یک اتفاق را دنبال می کنیم و دردنیای ذهنی ورویایی خودمان آن را پروبال میدیم چرا؟؟؟ چون بقول کنت بورک منتقد داستان، داستانها ابزار زندگی هستن وسیله ای برای گذراندن زمان زیادی از زندگی هستن، با داستانها سرگرم میشیم وگذر زمان را احساس نمیکنی، نوعی فرار از مشکلات زندگیست با داستانها درس میگیریم درس عبرت آموزش میبینیم حتی ممکنست اموزش منفی باشد مثل سریال شلیک نهایی که بعد اون کلی قتل و غیره اتفاق افتاد مردم عاشق داستان هستند ولی این عشقشان بی پاسخ مانده چرا؟؟ چون اغلب نویسندگان بجای اینکه داستان نویسی را یاد بگیرند اول پشت میز تحریر میشینن وشروع به داستان نویسی می کنند ونتیجه این میشه که باوجودیکه در سینمای هالیوود سالانه بیش از 500 نوع فیلم ساخته میشود و
آخرین جستجو ها